این بارهم با دلی شکسته مینویسم روی این کاغذهای خسته ازمن و گریه های پنهانم می نویسم دگر بسه خدایا ازاین عشق های تو خالی خسته امدگر چشم های من از اشک ریختن خسته اندیا شاید دگر اشکی نباشد برای این چشمانم ازدست بندهایت بگویم یا نه؟!از دلهای شکسته بگویم یانه؟!ازچشمهای همیشه ابری بگویم یا نه؟!چه حرفی برای گفتن برای تو جز غم هایم؟در دنیا به هیچ کس نباید دل بست چون دلبستن اشتباه است در اغاز دل ساده میدهی دستش در اخر شکسته بگیری ان را. نمیدانم چه گونه با دیگران سخن بگویم با خوشبینی یا بدبینی؟باخوبی یابدی؟بازهم نمیدانم باید چه کارکنم دلم خسته است چرا که دل به هرکه دادم عاقبت ان را شکست چراکه دگر اشکهایم مرا نمی خواهند چه برسد......

این باردگرنمی خواهم ازغم های خودبگویم خدایا امابندگانت چی که دلشان دگر نای هیچ چیز راندارد

نمی دانم در این دنیاگرگ زیاد است یا پرستوهای عاشق که لباس گرگ به تن میکنن دلهای ساده را میشکنند انهارانابودمیکنند وبه ادم های بد تبدیل میکنند

کاش که روزی برسدکه این گرگها ناپدید شوند

ای کاش دگر دلها را دست هرکس ندهیم.

ای کاش .....................



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, |